معنی اعضای کابینه دولت

ترکی به فارسی

کابینه

کابینه


دولت

دولت 2- طالع

لغت نامه دهخدا

کابینه

کابینه. [ن ِ] (فرانسوی، اِ) اطاق دفتر. دفتر. || هیئت وزیران. مجموع وزراء. دولت. || مستراح. مبال (در تداول). به هر سه معنی در فارسی مستعمل است.

فرهنگ عمید

کابینه

هیئت دولت، هیئت وزیران،

فرهنگ فارسی هوشیار

کابینه

هیئت وزیران، مجموع وزیران، دولت

مترادف و متضاد زبان فارسی

کابینه

دولت، هیئت‌دولت، دفتر، آبریزگاه


دولت

اقبال، بخت، طالع، تمکن، تمول، ثروت، مکنت، هستی، حکومت، کابینه،
(متضاد) نکبت

فرهنگ معین

کابینه

دفتر، اتاق کار، مجموع وزیران یک دولت. [خوانش: (نِ) [فر.] (اِ.)]

فارسی به عربی

کابینه

الحکومه

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

دولت

کابینه

معادل ابجد

اعضای کابینه دولت

1410

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری